دلش برای ساز میسوخت
دلش برای ساز میسوخت
« میگویند درویشخان تارزن معروف، اگر وقتی حال و حوصلۀ نواختن نداشت حریفان مجلس تعبیه ای میکردند: یک ساززنِ دیگر، سازی به دست میگرفت و ناخوش مینواخت، آنقدر خارج میزد و بد میزد و ساز را بد میگرفت که درویش تحریک شده، با خشونت ساز را از او میقاپید، در حقیقت دلش برای ساز میسوخت که به چنگ نااهل افتاده بود، آنگاه خود به نواختن میپرداخت. از قدیم هم مثلی داریم که بدخوان، خوشخوان را به صدا میآوَرَد.»
کتاب هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸
نای هفت بند، ص ۲۵۵.
دیدگاهها