4
اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

حمایت

تاریخ: 2 مرداد 1399
بازدید: 135

حمایت

چنین گویند مردی بود قصاب

بخیلی کز بخیلی بود در تاب

زکوه سیم و زر هرگز ندادی

وگر دادی بسی منت نهادی

جگربندی نهاده بود در پیش

خریداریش آمد سخت درویش

سوالش کرد آن درویش در بند

که چند می‌فروشی این جگربند

بدو گفتا که ای درویش بیمار

زکاتم گشت واجب چار دینار

بخر از من بدین مقدار این را

زکاتم این بود بردار این را

چو درمانده بد آن درویش حیران

بدان مایه زکات از وی  خرید آن

گرفت و روی خود سوی هوا کرد

بر آن قصاب بسیاری دعا کرد

ولی زان پس بگفت ار بیع آن‌ست

خداوندا تو می‌دانی گران‌ست

زکوتی باشد کانچنان به تزویر

جزای آن چه باشد ویل و زنجیر

زکوتی کانچنان باشد تمامت

چه سنجد آن به میزان قیامت

برد جان پدر تزویر بگذار

مکش همچون خران بی‌فایده بار

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir