اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

برای یادگیری موسیقی، من را به تهران آورد

دسته‌بندی: بلاگ , گلستان موسیقی
تاریخ: 18 خرداد 1400
بازدید: 364

برای یادگیری موسیقی، من را به تهران آورد

 

رجب امیری خوانندۀ گیلانی می‌گوید: «روزی در [بندرانزلی] در کنار ساحل با صدایی رسا مشغول خواندن بودم که آقایی با لباس سرمه‌ای که به تن داشت همراه با سه نفر، از یک نقطۀ دور ساحل به طرف من آمد و از صدای من تعریف کرد و مرا مورد تشویق و تمجید خویش قرار داد. من پس از ساعاتی که در خدمت آنها بودم متوجه شدم که آن شخص، مرحوم استاد ابوالحسن خان صباست.

ایشان مرا به تهران دعوت کردند که در این شهر به تحصیل و کسب علم موسیقی نزد استادان این هنر بروم و خودشان همه گونه مساعدت را نموده و بنده را با همان لباس صیّادی به تهران بردند. خوب به یاد دارم زمانی که به تهران رسیدیم، عروسی فوزیه بود. از میدان توپخانه تا ارک، چادرهایی جهت پذیرایی مهمانان برپا کرده بودند که مرا هم در یکی از چادرها جا دادند. من چون با لباس صیّادی آمده بودم و لباسم بوی ماهی می‌داد، تنی چند از مهمانان اظهار نارضایتی کردند و مرا تحقیر نمودند که این شخص را چه کسی به این محل راه داده، در میام مهمانان خانمی بسیار زیبا و بلند قامت با جواهرات فراوآن‌که خوی انسانی در تمام وجودش نمایان بود، وقتی که آن وضع را دید، با مهربانی خاصی از من سؤال کرد:

شما چرا لباس بهتر و مناسب این محل را نپوشیده اید؟

در جواب گفتم: من صیّادم و محلّ کارم در بندر است و آقای صبا مرا جهت فراگیری آواز و موسیقی به تهران آورده‌اند.

ایشان به من گفتند: چه آوازی می‌خوانی؟

گفتم: آوازهای قمر الملوک وزیری.

گفت: ایشان را می‌شناسی؟

گفتم: خیر.

گفت: قدری برای ما بخوان.

گفتم: مردم جمع می‌شوند.

گفت: اشکالی ندارد، نترس، آن با من.

من با اصرار ایشان شروع به خواندن کردم که مردم به سوی چادر ما هجوم آوردند و من پس از یکی دو دهن خواندن، به واسطۀ ازدحام جمعیت، از خواندن باز ایستادم و نزدیک بود نظم آن‌جا به هم بخورد که تا حدودی هم این نظم و ترتیب به هم خورد.

با آمدن استاد صبا، من تازه فهمیدم که این خانم، قمرالملوک وزیری می‌باشد و مرا در چادر هنرمندآن‌جای داده بودند. خانم وزیری به صبا گفتند که این شخص، از صدای بسیای خوبی بهره‌ور است ولی تعلیم خوبی ندارد.

به هر حال، پس از اجرای برنامه موسیقی محلی و آواز، دوباره به بندرانزلی مراجعت کردم ولی هنوز یکی دو ماه از مراجعتم نگذشته بود که از تهران تلگرافی برایم رسید و مرا به تهران احضار کرده بودند. به تهران آمدم. در بانک صنعتی استخدام شدم و در رادیو مشغول خواندن ترانه های محلی گردیدم.»


هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸

مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، ج۴، صص ۴۱۰ و ۱۴۴.

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir