آموختن در خواب
آموختن در خواب
آقا علیاکبر(فراهانی) شبها تا خود را کنار بستر مینهاد و میخوابید و گاه در نیمۀ شب بیدار میشد و گوشۀ تازهای مینواخت. یک شب کسی در خواب به او میگوید من رِنگ اصول را که از قطعههای قدیم است و به کلی فراموش شده است به تو میآموزم و چنان میکند.
آقا علیاکبردر دل شب از خواب بیدار میشود و در میان بستر، تار را برمیدارد و آن را مینوازد. روز بعد، رِنگ را به برادرزادهاش آقا غلامحسین میآموزد و او نیز به پسرعموهایش آقا حسینقلی و میرزا عبدالله تعلیم میدهد. معیّرالممالک این داستان را از آقا حسینقلی به یاد داشت و رِنگ مذکور را شنیده بود.
مهدیقلی هدایت همین داستان رابه گونهای دیگر روایت کرده و مینویسد که بنا به گفتۀ میرزا عبدالله، رِنگی که آقا عبدالله در خواب فراگرفت، قسمت مغلوب از شهر آشوب چهارگاه است که بدون مضراب با حرکات انگشت(انگشت گذاری) حاصل آید.
آقا علیاکبرکه مردی درویش سیرت بود، عمری طولانی نداشت و گفتهاند که قبل از فوتش با یکی از همسایگانش دربارۀ صدای ساز مشاجره داشته است. او شبی با تار خود به نام قلندر به بام خانه میرود و با ساز به مناجات و راز و نیاز مشغول میشود و همانجا به خواب میرود و صبح او را مرده مییابند.
کتاب هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸
چشم انداز موسیقی ایران، ص ۷۱.
دیدگاهها