استادانِ حسودِ زمانه!
استادانِ حسودِ زمانه!
« داستانِ خوانندهای که معروف است، استاد طاهرزاده بوده است: دوستان طاهرزاده گفتند سید عبدالرحیم اصفهانی استاد قابلی است و شایسته است که طاهرزاده مجلس او را درک کند. خطیب الممالک موجب آشنایی آنها شد و شبی آن دو را با هم روبهرو کرد. سید رحیم خواند و طاهرزاده دریافت که او تنها کسی است که میتواند استادش باشد. طاهرزاده میگوید: در آن شبف میرزا غلامرضای شیرازی تار میزد. به اشارۀ دوستان من هم خواندم و سید رحیم خاموش شد.
نه اینکه تصورکنید آواز طاهرزاده او را از خواندن باز داشت. سید رحیم مضایقه کرد، زیرا فهمید که این خواننده بسیار بااستعداد است و نخواست او را به فیض رسانَد. این همان حسّ حسادت دیرین اهل هنر است که میخواهند هنرشان با رفتن خودشان خاک شود و دیگری را نوایی نرسد….
باری، آن شب گذشت ولی طاهرزاده از پای ننشست و به دوستانش گفت من نمیتوانم از سید رحیم بگذرم، زیرا او تنها کسی است که مرا به مقصود میرسانَد. عاقبت راهی پیدا شد که سید رحیم را به دفعات دعوت کنند و او را بر سر ذوق آورند که بخواند و طاهرزاده هم در اتاق مجاور پشت پرده بنشیند و کسب فیض کند. این کار عملی شد و این مجلسها مکرر اتفاق افتاد تا طاهرزاده به رموز کار واقف شد و از هنر استاد به طور غیرمستقیم برخوردار گردید.
حال مشاهده کنید که هنرمندان قدیم با چه نیرنگ ها از استادانِ حسودِ زمانه کسب کمال میکردند.»
کتاب هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸
سرگذشت موسیقی ایران، ج ۱، صص ۳۷۶ و ۳۷۷.
دیدگاهها